حقیقت این است که عامل اصلی آن تقسیم حب جاه و ریاست بود.

برخی دیدند با وضعی که پیش آمده آنها در رهبری آینده، سهمی ندارند لذا از همان عصر پیامبر، صلّی الله علیه‌و آله وسلّم، به دسته‌بندی‌ها روی آوردند و از طریق طرح نقشه‌هایی وارد میدان شدند و از جمله نقشه‌های مهم آنها این بودکه یک جریان فکری جدیدی را در مقابل دیدگاه پیامبر اسلام،صلّی الله علیه‌ وآله‌ وسلّم، طرح و سپس تبلیغ کردند و شعار«حسبنا کتاب الله» سر دادند تا از اعتبار نصوص موجود درباره اصل امامت بکاهند، و درنهایت آن را بی‌اعتبار معرفی نمایند،


به همین سبب وقتی پیامبر،صلّی الله علیه وآله وسلّم، خواست وصیت خود را بنویسد،‌ چون می‌دانستند که این وصیت کتبی موجب تقویت وصیت‌های شفاهی است، به شدّت مانع شدند و عمر به تعبیری که اهل سنت هم آن را نقل کرده‌اند گفت: "غلب علیه الوجع ! حسبنا کتاب الله " این سخنان را پیامبر از شدّت درد و غلبه مرض می‌گوید! کتاب خدا برای ما کافی است بنا به نقل بعضی دیگر، او گفت: "ان الرّجل لیهجر" پیامبر هذیان می‌گوید (نعوذ بالله) درهرصورت وی مانع شد و گفت : «حسبنا کتاب الله» یعنی ما به وصیت پیامبر و تصریحات او نیازی نداریم.


لقب شیعه به پیروان حضرت علی علیه‌السلام، در همان عصر، توسط شخص پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم داده شد. پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلّم پیروان مخلص او را شیعه نامید ولی این کار موجب تقسیم مسلمانان به دو گروه نشد. اگر چه افرادی چون سلمان و ابوذر و مقداد و... در همان عصر به حضرت علی علیه‌السلام اعتقاد خاص داشتند و در مقابل هم، مخالفین هنوز گروه مستقلی نبودند و این رهنمودهای پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم درباره اصل امامت به این معنا بود که همگان از حضرت علی علیه‌السلام پیروی نمایند.  اما مخالفت با این دستور بعد از رحلت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم علنی شد و مسأله حبّ ریاست و حکومت بر مردم (همان چیزی که برخی آرزومند آن بودند) موجب شد عده‌ای علی رغم تصریح پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به جانشینی علی علیه‌السلام با آن به مخالفت برخواستند و در جمعیت مسلمانان تفرقه ایجاد کردند.

برگفته از کتاب " گفتمان مهدویت" ص16، آیت الله صافی مدظله